نتایج جستجو برای عبارت :

یار بی وفاست

بسم رب الرفیقنمیدونم توو چه حال و هوایی بودیم؛ نمیدونم درباره چی صحبت میکردیم و چی شد که یک دفعه این سوال رو مطرح کرد._ منظور حافظ از این بیت چیه؟"من پیر سال و ماه نیم یار بی وفاستبر من چو عمر می گذرد پیر از آن شدم"اول سکوت بود و کم کم زمزمه ها شروع شد و بعد هرکس نظرش رو گفت. تقریبا همه نظرات حول یک محور بودند؛ حافظ پیری خودش رو گذر زمان و سال ها نمیدونه و دوری و فراق یار اون رو پیر کرده. اما حرف هیچ کس نظرش رو جلب نکرد. تقریبا همه مجاب شده بودن که مق
رسم دنیا در همین است آنکه آمد رفتنی ستبعدِ رفتن نام نیکت بر زبانها ماندنی ست
 
تا توانی خلق را از خود مرنجان با سخنآنکه بالاتر نشیند ، آخرش افتادنی ست
 
عمر و جانت گرچه عمر نوح هم باشد ولیشیشه ی عمر گرانم عاقبت بشکستنی ست
 
تکیه بر ایمان خود کن هم رهِ شیطان مشوریسمانِ دست شیطان قطعاً پوسیدنی ست
 
ثروتت بند است بر شب شهرتت با یک تبیعاقبت ثروت به دست وارثان بسپردنی ست
 
دل مبند بر مال دنیا ، مالِ دنیا بی وفاستخرقه ی زر هم بپوشی سیم و زر نابردنی ست
خدایا چرااینچنین بی کسمبدینسان گرفتار هرناکسمخدایا چرا زندگی بی وفاستخدایا چراراه بی انتهاستچراهر کسی بی وفایی کندزند لاف و مردم نمایی کندچرامردم این زمان دشمنندچرادشمنان دل به هم می دهنددل ماچرا ای خدا بی ریاستچرایارومحبوب مابی وفاستچرامردی مردمان گم شدهچراباده عاشقان خم شدهچراخم شود هرکمرزیر بارچراعشق افتاده یک سو کنارچرادلها کویر بی گیاه استچرامهرومحبت ها گناه استچرادرشهرکولی بی غذاماندغزلهای دلم بی محتوا ماندچرامردم به فکر خ
نگوید که اسماعیل که دیگر نیست نیست، هستم در همین نزدیکا در همین کوچه های یخ زده شهر، عرق می ریزم، سگ دو میزنم، اکنون در همان یک بار سعی و تلاش سرسختانه برای دست و پا کردن یک زندگی آرام و پایدارم. نگوید که اسماعیل بی وفاست، که دیگر خیلی دیر به دیر سر می زند که انگار دیگر نیست. اسماعیل جای دیگری پست می دهد، میان دشتی سرد میان اندک ساختمانهای پادگان تیپ چهل. اسماعیل دلش تنگ است. تنگ یک دل سیر نوشتن یک دل سیر خواندن شما. ... 
مثنوی ابوالفضل (علیه السلام)ای حرمت قبله حاجات مایاد تو تسبیح و مناجات ماهمقدم قافله سالار عشقساقی عشاق و علمدار عشقمکتب تو مکتب عشق و وفاستدرس الفبای تو صدق و صفاستمکتب جانبازی و سر بازی استبی سری، آنگاه سرافرازی استمطلع شعبانِ همایون اثربر ادب توست دلیلی دگرسوم این ماه، چو نور امیدشعشعه صبح حسینی دمیدچارم این مه که پر از عطر و بوستنوبت میلاد علمدار اوستشد به هم آمیخته از مشرقیننور ابوالفضل و شعاع حسینای به فدای سر و جان و تنتوین ادب آمد
اگرچه دل به کسی داد،جان ماست هنوز           به جان او که دلم بر سرِ وفاست هنوز
ندانم از پی چندین جفا که با من کرد                  نشان مهر وی اندر دلم چراست هنوز؟
به راز گفتم با دل،ز خاطرش بگذار                            جواب داد فلانی ازان ماست هنوز
چو مرده باشم اگر بگذرد به خاک لحد                به بانگ نعره برآید که جان ماست هنوز
عداوت از طرف آن شکسته پیمانست                  وگرنه از طرف ما همان صفاست هنوز
بتا تو روی ز من برمتاب و دستم گیر             
هر چند پیر و خسته دل و ناتوان شدم
هر گه که یاد روی تو کردم جوان شدم
شکر خدا که هر چه طلب کردم از خدا
بر منتهای همت خود کامران شدم
ای گلبن جوان بر دولت بخور که من
در سایه تو بلبل باغ جهان شدم
اول ز تحت و فوق وجودم خبر نبود
در مکتب غم تو چنین نکته دان شدم
قسمت حوالتم به خرابات می‌کند
هر چند کاین چنین شدم و آن چنان شدم
آن روز بر دلم در معنی گشوده شد
کز ساکنان درگه پیر مغان شدم
در شاهراه دولت سرمد به تخت بخت
با جام می به کام دل دوستان شدم
از آن زمان که فت
بسم الله
چه خوبه ماه شعبان
ماه پیمبر است آن
آغاز آن سه میلاد
حسین، عباس و سجاد
حسین امام سوم
چراغ راه مردم
امام نیکو سرشت
سرور اهل بهشت
عباس نماد وفاست
علمدار کربلاست
زیباست چو ماه گردون
شجاع و مرد میدون
سجاد امام چهارم
نیکوترین مردم
زینت عابدان است
صبور و مهربان است
به به، به ماه شعبان
همه چه شاد و خندان
نیمه ی آن به دنیا
آید امام زمان
بخش کودک و نوجوان تبیان
عید غدیر  آمد و  وقت حدوث وفاست
غم به دلِ عاشقان ، اهلِ نظر باقی است
خادمِ حجّاج نیست بر ســـرِ پیمان خود
بر تنِ مهمانِ دوست، جایِ تبر باقی است
روزِ غدیر است و ما، پیروِ مولایِ خود
حضرتِ آقایِ ما، گفت خطر باقی است
در عرفات است حاج ، طیّب و طاهر چو گل 
گرچه به خاک منا ، رمی جمر باقی است
عالم و اقلیم شَر ، هـــرطرفی فتنه اســت
معبرِ امنِ غدیر ، بهرِ گذر باقی است
شیعه برد ره به نور ، عشـق و اَمانش علی
شب نَبُوَد ماندگار ، وقتِ سحرباقی است
#احمد_یزدا
گاهی هم وقتی برای این صفحات اجتماعی می خواهم از خودم بنویسم به دردسر می افتم. About me. شعری از شهریار نوشته ام بعضی جاها که "چون پیرِ پس از قبیله مانده!".یعنی تنهایی محض. همان شعری است از شهریار که اینطور آغاز می شود‌: "دارم سری از گذشت ایّام/ طوفانی و مالخولیایی .. " روزگارش را از یاران خالی می بیند و اساساً بیگانه است با محیط. چون خرابه ای از تخت جمشید. که حالا کودکی با او عکس یادگاری می گیرد. و چه خاطراتی از این خرابه به خاک است. و چه همسَفرها و همسُف
خوش به حال خدا که “لحظه به لحظه” با توست و “من” همیشه درباره ی “تو” با او حرف میزنم !..دوست داشتن یک نوع باوره ؛ خوش به حال آن باوری که صادقانه باشد …..ﺍﻪ ﻔﺘ ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﻡ ﻨﺪ ﺣﺮﻓﻪ ؟ﺩﺪ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺮﺩ !؟!؟!ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﻡ ﺣﺮﻑ ﻧﺴﺖ ﻪ ﺯﻧﺪﻪ ﺍﻣﺎ ﺯﻧﺪ ﺩﻭ ﺣﺮﻑ ﺑﺸﺘﺮ ﻧﺴﺖ : ﺗـــــﻮ …..ستاره ها هیچ گاه از خاطر آسمان نمی روند ، بگذار دل من آسمان باشد و یاد تو ستاره !..باور کن “عین” و “شین” و “قاف” جدا از هم که باشند هیچ خاصیتی ندارند !ا
مرحوم محمد علی خانی، پیشکسوت انقلابی، بسیجی سر افراز و فعال در عرصه ی اجتماعی در روز دوشنبه 15 مهر 98 بر اثر حادثه تصادف دار فانی را وداع گفت. به همین مناسبت مراسم سومین روز در گذشت این مرحوم شامگاه چهارشنبه 17 مهر 98 در مصلی نماز جمعه برگزار شد. متن سخنرانی امام جمعه حبیب آباد را در این مراسم در ادامه با هم می خوانیم.

به گزارش عصرحباد؛ حجت الاسلام والمسلمین سید محمد مومنی امام جمعه حبیب آباد شامگاه چهارشنبه مورخ : 98/7/17 در مراسم یادبود سومین روز د
قضیه:
قضیه یک جمله خبری است.
یا به قولی: هر قولی که مشتمل بر اثبات یا نفی خبری باشد، و بر خلاف انشا، قابل تصدیق و تکذیب باشد، قضیه نامیده می‌شود.
 
قضیه، قولی است مرکب که در آن حکم شده باشد به صدق جزء دوم بر همان چیزی که جزء اول بر آن صدق می‌کند (صورت اوّل)، یا به تبعیت و مصاحبت جزء دوم نسبت به جزء اول (صورت دوّم)، یا به معاندت و تباین جزء دوم با جزء اول (صورت سوّم)، و یا به سلبِ (اتحاد، تابعیت و تباینِ) جزء دوم از جزء اول (صورت چهارم). 
 
 صورت اول را
قضیه:
قضیه یک جمله خبری است.
یا به اصطلاح: هر قولی که مشتمل بر اثبات یا نفی خبری باشد، و بر خلاف انشا، قابل تصدیق و تکذیب باشد، قضیه نامیده می‌شود.
قضیه، قولی است مرکب که در آن حکم شده باشد به صدق جزء دوم بر همان چیزی که جزء اول بر آن صدق می‌کند (صورت اوّل)، یا به تبعیت و مصاحبت جزء دوم نسبت به جزء اول (صورت دوّم)، یا به معاندت و تباین جزء دوم با جزء اول (صورت سوّم)، و یا به سلبِ (اتحاد، تابعیت و تباینِ) جزء دوم از جزء اول (صورت چهارم). 
 
صورت اول را 
غدیر ترجمه ی آیه های قران استغدیرمعنی اسلام ناب و ایمان است
غدیرمهبط عشق است عشق لم یزلیغدیرعید ولای محمد(ص) است وعلی(ع)
غدیرمعنی تقوا و شوق و ناز و نیازغدیر ساده ترین ترجمان راز نماز
غدیرمعنی اکمال دین و نعمت هاستغدیر واقعه ی شرح و بسط حکمت هاست
غدیر معنی اصل الاصول اسلام استغدیر معنی ابلاغ  و شرح پیغام است
غدیر راه رسیدن به کعبه ی عشق استغدیر گاه رسیدن به کعبه ی عشق است
غدیر نقشه ی راه رسیدن به خداستغدیر عید سعید ولایت مولاست
غدیر لازمه ی ب
معین تبریزی
با یک نگاه خود ، دل ما را ربود و برد
بنگر که یک نگه چه مصیبت به پا کند
____________
معین تبریزی
به کار ما نمی آید وفای دوست با اکراه
به ترک من اگر قطعیست تصمیم تو ، بسم الله
_____________
معین تبریزی
درد مرا کسی نتواند دوا کند
باید طبیب نیز برایم دعا کند
_____________
معین تبریزی
به پای او نشستم سال ها ، شاید که برگردد
و او برگشت اما در کنار دیگری برگشت
________________
معین تبریزی
مرا امّید وصلت نیست ، با هجران خوشم دیگر
تو هم با دیگری زین پس برو ای بی وفا خوش
مینا: (درحال غر زدن)چه غلطی کردیم خدا..حالا چه خاکی بریزیم تو سرمون؟! بابا دیگه نمیکشممن:(بعداز یه آه سوزناک!)باید یه خاکی بریزیم...کاش اینبار آدم باشه درست امتحان بگیره..حالا اینا هیچی..مینا دوروزه نخوابیدییییم (پاهامو تو بغلم میگیرم و کتابو میذارم روشون)یکی دیگه از شرطهای ازدواجم میدونی چیه؟مینا:(درحالیکه دراز میکشه) عه بازم شرطهای ازدواجت : ))) نه نمیدونم..بگو؟من: هیچم خنده ندارن..تو نمیدونی این مسائلی که من شرطشون کردم چقدر اساسین و تو زندگی
سِرُّالهِجر(در اتفاقِ طبعِ بیماری)حال زارم را مپرس چون خوبم هنوزاز خداوند میپرسم از کویت هنوزدِل بشُد کافر به خویشتن چون تو دیدشُکر گُفت و با جانانت همراهست هنوزاز سراپای تنم رنجور میگویم نروروح که بیرون افتاده از افسارم هنوزعشق را جز درد این بستر نسوزاند به تبگرچه بیمارم ولی دِلدارم هنوزبا خُدا هر شب به غیبت خواستمعفو فرما این گناهی که اُمیدارست هنوزراه هموار نبود و تا آمدیدید داری میروی ،از کاسه ریخت ،دِل آب است هنوزگرچه زود خوابم میب
نام هر شب محرم بنام کدام شهید کربلاست؟
 
 
آفتاب محرم برمی اید و کربلای دل را در پرتو خود می سوزاند. سرخی بیرق ایستادگی از گلدستة دست ها بالا می رود و در باد به حرکت در می اید.
عطر شهادت مشام را می نوازد و چشم ها در انتظار طراوت اشک به تماشا می نشیند. عقربه زمان روی نقطة پنجم عشق قفل می شود. خواب ها از چشم های خسته می گریزد و حسینیة سینه ها سیاه پوش می شود. آری محرم شده و انتظار لباس های مشکی به سر آمده است. این شب ها باید به سوگ نشست. هر شب به سوگ ستا
به نام حضرت دوست که هرچه داریم از اوست 
قسمت 1 ،  قسمت 2 ، قسمت 3 ، قسمت 4 ، قسمت 5بنابه درخواست جناب مرتضا د و کلی فکریاد فیلم دلشکسته افتادم که خانم فریبا گوثری نقش استاد دانشگاه رو دارن و خانم بیتا بادران عاشق پسر خانم کوثری (شهاب حسینی ) شده اندخانم کوثری لیلی و مجنون میخونن  
متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخش فایل های صوتی تصویری را در قالب HTML5 دارا نمی باشد.توصیه ما به شما استفاده از مروگرهای رایج و بروزرسانی آن به آخرین نسخه می باشدبا ای

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

turshi مطالب آزاد movie downloder