نتایج جستجو برای عبارت :

بربستند محملها

بسم رب الرفیقزلیخا را سرزنش کردند؛ ملامت شد. پس همه ایشان را دعوت بنمود و به یوسف گفت: هرگاه تو را صدا نمودم بیا و از مجلس عبور کن و هرگز توقف مکن! و به ایشان ترنج داد و گفت: ترنج را میل فرمایید و یوسف را صدا زد...چشم شان که به جمال یوسف افتاد، از خود بیخود شدند، انگشت ها بریدند و خون ها جاری شد! یوسف که خارج شد، به خود آمدند، همه چیز را فراموش کرده بودند، حتی درد را!+ما یوسفمان را ندیدیم؛ نه به چشم ظاهر،نه!پ.نیَا فُضَیْلُ اِعْرِفْ إِمَامَکَ فَإِن
روزی که مملکت توران را مسخر ساختم و در تختگاه سمرقند بر سریر سلطنت جلوس نمودم به دوست و دشمن یکسان ملوک کردم اُمرای بدخشان و بعضی اُمرای قشونات از تُرک و تاجیک که به من بدی‌ها کرده و حیله‌ها برانگیخته و بر من شمشیرها کشیده بودند و از کردار ناپسند خود متوهم می‌بودند چون به من التجاء آوردند چندان احسان کردم که شرمنده‌ی عنایت و احسان من شدند و هرکس را رنجانیده بودم به احسان و انعام تلافی رنجش وی کردم و به مراتب لایق ایشان را امتیاز بخشیدم
لیک
مرا در منزل جانان چه امن عیش چون هر دم
                جرس فریاد میدارد که بربندید محملها
                  شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین حائل
                                کجا دانند حال ما سبکباران ساحل ها...؟
 
 

رکاب ۱۱(خانم)
 
نباید می فهمید. می ترسم ذهنش درگیر شود. می دانم تا عکس نگیرم، ول نمی کند. از ترس این که زود مرخصی بگیرد که ببردم دکتر، خودم می روم.دکترها همیشه شلوغش می کنند. می گوید استخوان هایم سالم اند اما ممکن است اندام های داخلی ام آسیب
 
شاید باورتان نشود اما اولین خریدار کتابم معلم ادبیات کلاس دوم راهنمایی ام، سرکار خانم زهرا مرادپور، بودند.دبیر فرزانه ای که بعدها فهمیدم بسیار دوستدار کتاب و مشوق اهل کتاب هستند.
روزی که کتابهایم آمد،حال عجیبی داشتم.شادی با چاشنی ترس و دلهره. به کارتونهای بزرگ کتاب که نگاه می کردم، حرفهایی را به خاطر می آوردم که اگرچه پشتوانۀ من برای چاپ کتابم شد اما در همان حد حرف باقی ماند و هرگز جامۀ عمل نپوشید.به هرحال،پروژۀ چاپ کتابم به پایان رسیده ب
#دوستان عزیزی که نماز و روزه و ختم قرآن قضای اموات(ره) برگردنشان میباشد می توانند با مراجعه به منوهای بالای صفحه وبلاگ وارد گزینه نماز و روزه استیجاری شوند واین دین بزرگ را از خود ساقط کنند..  /\   /\
 
111-  و من خطبة له (علیه السلام)> فی ذم الدنیا <أَمَّا بَعْدُ فَإِنِّی أُحَذِّرُکُمُ الدُّنْیَا فَإِنَّهَا حُلْوَةٌ خَضِرَةٌ حُفَّتْ بِالشَّهَوَاتِ وَ تَحَبَّبَتْ بِالْعَاجِلَةِ وَ رَاقَتْ بِالْقَلِیلِ وَ تَحَلَّتْ بِالْآمَالِ وَ تَزَیَّن

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها